اشک سرد نقره ای

چقدر شعر نوشتیم برای باران غافل از آن دل دیوانه که بارانی بود

اشک سرد نقره ای

چقدر شعر نوشتیم برای باران غافل از آن دل دیوانه که بارانی بود

سلام به دوستای با وفا و با مرام خودم، امشب یه شعر واستون" نوشتم که با قلم یا انتخاب خودم نیست ، این شعر یه هدیه است از یه قلب کوچولو.

داداش کوچولوی من از اینکه این شعر را بهم هدیه دادی ممنونم..."                                ***اشکمهر کوچولو***


***غزل***
 
شاعری یک غزل بهانه کشید

روزرا مثل شب، شبانه کشید

یاد دوران کودکی افتاد

هی زمین ودرخت وخانه کشید

حس دلتنگی عجیبی داشت

آه سردی ازاین زمانه کشید

سال ها، هی فریب خود را داد

خار را شکل یک

 جوانه کشید

بارها روی تخت خسته ی شب

درد و فریاد مخفیانه کشید

دید دیگرنمی شود اما

تاب این اشک را به زبانه کشید

مثل آتش به زیر خاکستر

با کمی باد زبانه کشید

آخرش سوخت تا برنده شود

سوخت تا ازخودش نشانه کشید


نظرات 7 + ارسال نظر
هم آوا پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 12:40 ق.ظ http://www.hamava005.blogsky.com

دعوت وبلاگ نویسان برای حمایت از گنجی
اپوزیسیون وبلاگ نویسان، از همه دوستان وبلاگ نویس دعوت می نماید که برای حمایت از لیدر مبارزات سیاسی ایران، به طور همزمان در روز بیستم مرداد ماه در وبلاگ های خود تیتر مذکور را منعکس نمایند:
{وبلاگ نویسان ایران خواهان آزادی اکبر گنجی و حمایت از خانواده وی هستند}
و برای حمایت از هموطنان کرد نیز تیتر زیر را برای 27 مرداد ماه فراموش نکنند:
{وبلاگ نویسان ایران از هر قومیت و آیینی، حمایت خویش را از هموطنان کرد اعلام می دارند}
و تا آن روز با فرستادن ایمیل برای دیگر وبلاگ نویسان ایران، آنها را از اقدام خویش مطلع نموده و همچنین ایمیلهای خویش را در همین زمینه به کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل ارسال نمایند:
ngochr@ohchr.org
پنجشنبه را فراموش نکنید
پیروز و سربلند باشید

محمدمحتشمی پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 02:42 ق.ظ http://mohmohta.blogsky.com

سلام
خوبی؟؟
به خدا بدجوری دلم گرفته
مشکلات خودم یه طرف.........
ولش کن
این پیغام بالا رو هم نادیده بگیر
بازم پیشم بیا
خیلی روست دازم بدونم اسمت چیه و اهل کجایی

کوکب(به بلقیس) شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 11:31 ب.ظ http://www.ghoroobesiahpoosh.blogsky.com

سلام بلقیس عزیز....خوبی...سفر علی چطوره... بابا این اسمتو بگو همه رو دربه در کردی....آزار داری؟؟؟؟.... اومدم بگم واسم دعا کنی...حالم هیچ خوب نیس... یک ماه شد... بی خبریم رو میگم....مهدی نیومد و دارم دیوونه میشم... دعا کن حالش خوب باشه....نگرانم...خیلی زیاد....فعلا... در پناه حق....یا علی....

سعید یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 07:52 ب.ظ

سلام
از شعر قشنگت ممنونم عزیزم

سعید دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 06:39 ب.ظ http://yohahahaha.blogsky.com

اول سلام...
دوم درود .....
سوم آرزو....
چهارم شعرش قشنگ بود
پنجم گله که سهراب یه چیز دیگس
ششم التماس دعا
هفتم قایق ز تور تهی
هشتم من وضو با تپش پنجره‌ها می‌‌گیرم
نهم التماس دعا
دهم یا حق

سهیک*** دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 11:40 ب.ظ http://www.tabar.blogsky.com

اشکمهرجان بادرودفراوان.......................................
سروده بسیارزیبائی بود آفرینش گر آنرا تحسین و حسن انتخاب شما را تهنیت می گویم..........
.............................................................
عاشقی بی مکان و سرگردان...برزمینی نشان خانه کشید
..............................................................
باعرض پوزش تحت تاثیرقرارگرفتم و این واژه ها خود بخود در ذهنم ردیف شدند............................................
همیشه تندرست و شادکام و عاشق باشی نازنین

اث چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 08:18 ب.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد