اشک سرد نقره ای

چقدر شعر نوشتیم برای باران غافل از آن دل دیوانه که بارانی بود

اشک سرد نقره ای

چقدر شعر نوشتیم برای باران غافل از آن دل دیوانه که بارانی بود

به سحر نزدیک میشوم ... همچنان گنگ و سر در گمم ....

زندگی چقدر ناجوان مردانه تجربه نشانم می دهد ....

درد من از نیستن نیست ... از چرا نبودن است ....

درد من این جمله : به نام نقطه آغاز است ... که پایان خط می شود و تمام .......

درد من از نبودن نیست ... از چرا نیستن است  ...

دلم هوای آرادی کرده ...

آزاد از این هوا ...

از این شک ...

از این بغض ...

آزادیه کلامم کو ... ؟

آزادیه آزادانه فریاد زدنم کو ... ؟

مقصر حماقت من بود یا بچه بازیم ... ؟

مقصر قلبم بود یا حرفهای شیرینه ..... ؟

کاش روشن میشدم ...

اندکی نمانده که از این درد روشن دل بشوم ...................................................................




س.اشکمهرکوچولو

نظرات 5 + ارسال نظر
بهمن پنج‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 05:59 ب.ظ http://mylove7.blogsky.com

درود
یادم هست
چرا نباشه.
نکنه شما یادتون نیست!

دلسوخته یکشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 04:11 ب.ظ http://ghalbeyakhi.blogsky.com

دلم تنگ است میان باغ تنهایی
صدایت می کنم هر شب تو در خوابم نمی آیی
سلام..سلامی قد 7 سال دوری..
اگه منو یادت نیومد یه سر بیا وبلاگم..

محمد چهارشنبه 20 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:17 ب.ظ http://m-mohtashami.ir

یه فلش بک بزن به بهمن ۸۳
چه دغدغه های بزرگی داشتیم به خیال خودمون...
الا چی داریم؟
داغهایی داریم که از دردش خواب نداریم...
داغهایی که دغدغه های اون روزا برامون آخ هم نیست.
کاش میشد به همون روزا برگشت اون دردا خیلی خواستنی بودن.

آسپاسیا چهارشنبه 13 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:47 ق.ظ http://www.aspasia.blogsky.com

درود دوست خوبم .....زیبا مینویسی خوش حال میشوم اگر تمایل به تبادل لینک داشته باشین

. یکشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1396 ساعت 10:11 ب.ظ

حالم خوش نیست
زندگیم آشوبه
سایه تو میبینم
باز همینم خوبه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد