اشک سرد نقره ای

چقدر شعر نوشتیم برای باران غافل از آن دل دیوانه که بارانی بود

اشک سرد نقره ای

چقدر شعر نوشتیم برای باران غافل از آن دل دیوانه که بارانی بود

خراب دل


...آسمان حال مرا می فهمد آن هنگام که نگاه از آن بر می گیری و به دیگر جا می دوزی ... زمین حال مرا می فهمد آن لحظه که پای از آن برمی داری و با پله های نیاز به افلاک می رسی ... گهای سرخ باغجه کوچک حیاط نیز حال مرا می فهمند وقتی دست نوازش گرت را از آنها دریغ می کنی... ... حتی ... حتی گنجشکهای کوچک روی درخت دم پنجره نیز حال مرا می فهمند آن دم که بی مهری می کنی و پنجره بر آواز آنان می بندی ... اینها عجیب نیست ، نخند ... تنها یک چیز در این میان عجیب است ، تو چرا حال مرا نمی فهمی ؟ دوستت دارم غائب همیشه حاظر
....

نظرات 7 + ارسال نظر
افسانه جمعه 21 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 05:22 ب.ظ http://tsecretf.blogfa.com/

با سلام...
اجازه ميديد لينکتونو بذارم؟
اگه موافقيد نظر بدین..

کذت شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 08:32 ق.ظ


سلام
بسیار زیبا مینویسی....

سپيده یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 12:44 ب.ظ http://s3p1d3h.persianblog.com/

ما غم رو ساختيم تا شادی رو معنی کنيم . با هم بوديم تل بفهميم تنهايی يعنی چی...قشنگ بود
به منم سر بزن

مینا یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 03:59 ب.ظ http://minajo0o0o0o0n.blogsky.com

سلام....مرسی از اینکه به نا سر زدی...وبلاگ جالبی داری...بازم پیش ما بیا....

افسانه یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 08:59 ب.ظ http://tsecretf.blogfa.com

بازم من اومدم......
عیدت مبارک

سینا یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 10:07 ب.ظ http://www.sina17.blogsky.com

وبلاگ جالبی داری. به وبلاگ من هم یه سری بزن

ساجده شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 01:04 ب.ظ http://www.saba.blogsky.com

قشنگ بود
به وبلاگ منم سری بزنید
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد