اشک سرد نقره ای

چقدر شعر نوشتیم برای باران غافل از آن دل دیوانه که بارانی بود

اشک سرد نقره ای

چقدر شعر نوشتیم برای باران غافل از آن دل دیوانه که بارانی بود

مسافر

وقتی دستام خالی باشه وقتی باشم عاشق تو

غیر دل چیزی ندارم که بدونم لایق تو

دلم و از مال دنیا به تو هدیه داده بودم

با تمام بی پناهی به تو تکیه داده بودم

هر بلایی سرم اومد همه زجری که کشیدم

همه را به جون خریدم ولی از تو نبریدم

هر جا بودم  با بودم هر جا رفتم تو رو دیدم

تو سبک شدن تو رویا همه جا به تو رسیدم

اگر احساسم را کشتی اگه از یاد من را بردی

اگه رفتی بی تفاوت به غریبه سر سپردی

بدون این را که دل من شده جادویه طلسمت

یکی هست این ور دنیا که تو یادش مونده اسمت

نظرات 1 + ارسال نظر
یاس دوشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 07:36 ب.ظ http://lovelyrose.blogsky.com

سلام ...
نوشته هات خیلی قشنگه ...
واقعا لذت بردم
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد